بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت ای جان به لب آمده از تو گریخت با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

گفتم دل را به پند درمان کنمش جان را به کمند سر به فرمان کنمش این شعله چگونه از دلم سر نکشد وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

عشق تو به تار و پود جانم بسته است بی روی تو درهای جهانم بسته است از دست تو خواهم که برآرم فریاد در پیش نگاه تو زبانم بسته است

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد غمهای زمانه را فراموشم کرد یک سیـــنه سخن به درگهت آوردم چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

در پی آن نگاه های بلند ، حسرتی ماند و آه های بلند!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو یک روز نگشت خاطرم شاد از تو دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من یک جان و هزار گونه فریاد از تو

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

آیینه چون شکست قابی سیاه و خالی از او به جای ماند با یاد دل که آینه ای بود در خود گریستم بی آینه چگونه درین قاب زیستم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد آن گونه که بر کفش تو ننشیند گرد فردا که جهان کنیم بدرود به درد آه آن همه خاک را چه می خواهد کرد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

گفته می شد هر که با ما نیست با مادشمن است گفتم آری این سخن فرموده اهریمن است اهل معنا اهل دل با دشمنان هم دوستند ای شما با خلق دشمن ؟ قلبهاتان از آهن است؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بهترین لحظه های روز و شبم لحظه های شکفتن سحر است که سیاهی شکسته پا به گریز روشنایی گشوده بال و پر است

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

چنان فشرده شب تیره پا که پنداری هزار سال بدین حال باز می ماند به هیچ گوشه ای از چارسوی این مرداب خروس ایه آرامشی نمی خواند چه انتظار سیاهی سپیده می داند ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

من نمیگویم درین عالم گرم پو، تابنده، هستی بخش چون خورشید باش تا توانی پاک، روشن مثل باران مثل مروارید باش

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت ای جان به لب آمده از تو گریخت با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

گفتم دل را به پند درمان کنمش جان را به کمند سر به فرمان کنمش این شعله چگونه از دلم سر نکشد وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

عشق تو به تار و پود جانم بسته است بی روی تو درهای جهانم بسته است از دست تو خواهم که برآرم فریاد در پیش نگاه تو زبانم بسته است

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد غمهای زمانه را فراموشم کرد یک سیـــنه سخن به درگهت آوردم چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

در پی آن نگاه های بلند ، حسرتی ماند و آه های بلند!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو یک روز نگشت خاطرم شاد از تو دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من یک جان و هزار گونه فریاد از تو

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

آیینه چون شکست قابی سیاه و خالی از او به جای ماند با یاد دل که آینه ای بود در خود گریستم بی آینه چگونه درین قاب زیستم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد آن گونه که بر کفش تو ننشیند گرد فردا که جهان کنیم بدرود به درد آه آن همه خاک را چه می خواهد کرد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

گفته می شد هر که با ما نیست با مادشمن است گفتم آری این سخن فرموده اهریمن است اهل معنا اهل دل با دشمنان هم دوستند ای شما با خلق دشمن ؟ قلبهاتان از آهن است؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بهترین لحظه های روز و شبم لحظه های شکفتن سحر است که سیاهی شکسته پا به گریز روشنایی گشوده بال و پر است

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

چنان فشرده شب تیره پا که پنداری هزار سال بدین حال باز می ماند به هیچ گوشه ای از چارسوی این مرداب خروس ایه آرامشی نمی خواند چه انتظار سیاهی سپیده می داند ؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

من نمیگویم درین عالم گرم پو، تابنده، هستی بخش چون خورشید باش تا توانی پاک، روشن مثل باران مثل مروارید باش